وظيفه اسلامي در برابر استعمار نو در انديشه سياسي شرف الدين
اسلام و استعمار نو
وظيفه اسلامي در برابر استعمار نو در انديشه سياسي شرف الدين
مقدمه
در طول تاريخ، همواره مردان بزرگ توانسته اند افق هاي دورتر را ببينند و به سوي مردم و آيندگان، فضاهاي نو و دگرگون شونده اي را باز کنند. توده مردم، از انبوه حوادثي که در اطراف شان مي گذرد، به نحوه عميق و ژرف کاوانه آگاهي ندارند و نمي توانند آنها را به درستي تحليل و بررسي کنند؛ از اين رو، جامعه همواره به کساني که هشدار دهنده باشند، نياز دارد. از ويژگي هاي دوران جديد، پيچيدگي امور، تراکم داده ها و برچيده شدن ديوارهاي زماني و مکاني است؛ بنابراين، تشخيص وظيفه اسلامي و عمل بر اساس آن و چگونگي فهم پيوندهاي پيچيده نقشه هاي کساني که از داخل و خارج براي منافع خود تلاش مي کنند، به آگاهي بيشتر و آگاهي بخشي کارشناسان خبره، نياز دارد. لزوم آگاهي از حرکت جهان و فرايند شتابنده آگاهي از آن جاست که در دنياي جديد،« بينش ها » نقش اساسي را بازي مي کنند، ارزيابي و درک بينش ها، با توجه به درهم تنيدگي روش ها و بينش ها، به بررسي بيشتر نيازدارد. در طول تاريخ، بزرگ ترين خدمت را به انسانيت، کساني کرده اند که به آن چه داشته اند، بسنده نکرده اند، بلکه راه و فکري نو جسته اند. آنان نه تنها « بود » هاي انديشگي خويش را به نقد سپرده اند، بلکه جزم انديشي ها و تعصب ورزي هاي ديگران را نيز به چالش فرا خوانده اند. کار سترگ اين متفکران، « نقادي انديشه ها » بوده است نه « نقالي انديشه ها ».در ميان انديشمندان شيعي، چهره علامه سيد عبدالحسين شرف الدين (1290-1377هـ.ق) شاخص است. او با تأليف کتاب هاي گوناگون، تبادلات گسترده با انديشمندان مسلمان در کشورهاي اسلامي، رويکرد اعتدالي، دوري از تعصب ورزي، فهم نقادانه، نقد منصفانه و آگاهي فراگير، توانست راهي نو در آگاهي بخشي به مسلمانان بردارد، آنان را از دل مشغولي به امور کوچک و بي اهميت، باز دارد، تعاملي سازنده بين آنان بگشايد و آنان را متوجه وظيفه ديني و مبارزه با مستبدان و استعمارگراني سازد که با چهره هاي مختلف، در راه هم بستگي و پيش رفت مسلمانان، مانع ايجاد مي کنند.
پرسش و دغدغه اصلي در اين نوشته آن است که « از منظر سياسي شرف الدين، وظيفه اسلامي در برابراستعمار نو، چيست؟ » با توجه به نوشته و تکاپوورزي هاي ايشان، مي توان گفت که وي در اين باره در حوزه فکري بر حفظ وحدت اسلامي، احياي خردورزي مذهبي و افزايش آگاهي مسلمانان و در حوزه عملي بر مبارزه مسلحانه با استعمارگران و بازسازي زير ساخت هاي آموزشي تأکيد مي کرد. طبيعي است که « وظيفه اسلامي » در کردار و رفتار « مسلمانان »، جلوه مي يابد. براي پاسخ به آن پرسش، تلاش خواهيم کرد تا با بهره از نوشته ها و رجوع به فعاليت هاي عملي او، وظيفه اسلامي در برابر استعمار نو را در انديشه وي پي گيريم. سراسر زندگي و پشتوانه نوشته هاي علمي ايشان، نشان از مبارزه با استعمارگران دارد، در حالي که به اين ساحت از زندگي وي کمتر توجه شده است.
سابقه استعمار(1) کهن به اوايل قرن پانزدهم ميلادي برمي گردد، اما از اواخر قرن نوزدهم، روش هاي استعماري عوض شد و اصطلاح « استعمار نو »(2)، از کنفرانس باندونگ در سال (1955م) رايج گرديد.(3) « ذات استعمار نو اين است که دولتي که در معرض آن قرار گرفته، به لحاظ نظري، مستقل است و همه نشانه هاي ظاهري حاکميت بين المللي را دارد، اما در واقع، نظام اقتصادي و بدين ترتيب، برنامه سياسي آن از خارج، هدايت مي شود. »(4) روي کار آوردن دست نشاندگان و سرسپردگان بومي که ظاهراً داعيه تأمين منافع ملي را دارند، دخالت در انتخابات ملي، منحرف کردن حکومت هاي قانوني، دامن زدن به آشوب هاي داخلي و فروش تسليحات نظامي به قيمت هاي گزاف از شيوه هاي استعمار نو است.(5) اين روش ها سبب مي شود که کشور هاي ضعيف با وجود استقلال سياسي ظاهري، هم چنان در سياست، فرهنگ و اقتصاد، پيش رفت نکنند، و کشورهاي پيش رفته با بهره برداري از منابع آنها سود بسيار برند.
براي آن که به بزرگي تلاش شرف الدين، پي ببريم، اشاره اي کوتاه به وضعيت جهان اسلام و وطن ايشان، لبنان آن زمان، خواهيم داشت. پس از ترسيم آن اوضاع نابسامان و مشکلات آن روزگار، بهتر مي توانيم به مبارزه شرف الدين با استعمار بپردازيم.
اوضاع جهان اسلام در روزگار تکاپوگري شرف الدين
از اوايل قرن پانزدهم ميلادي، کم کم، حرکت ها و تلاش هاي استيلا جويانه و استعماري کشورهاي غربي، آغاز شد. در سال(1441م)، « هانري » دريانورد و شاه زاده پرتغالي، « تجارت برده » را رسمي اعلام کرد. نخستين دولت هاي استعمارگر، دولت هاي پرتغال، اسپانيا و هلند بودند. قرن شانزدهم، اوج استعمارگري اسپانيا و قرن هفدهم، دوران استعمارگري بريتانياست. ملکه اليزابت انگليس، در سال(1600م) فرمان تشکيل کمپاني هند شرقي را امضا کرد. در همين دوران، غربي ها با شعار متمدن کردن ديگر ملل، کشورهاي ضعيف را مورد آماج حملات خويش قرار مي دهند.از اين سال هاست که جهان اسلام، مورد تاخت و تاز بيگانگان قرار مي گيرد و آنان کم کم بر اغلب کشورهاي اسلامي، مسلط مي شوند. سيد جمال الدين اسد آبادي (1839-1897م) که يکي از نخستين کساني است از اين وضع آگاهي يافت، پرسش هاي اين گونه طرح کرد: « چرا مسلمانان ذليل شدند؟ کفار چرا غالب شدند؟ اين پريشاني از کجاست و خرابي از چه راه است؟ »(6)در آن روزگاران، امراي کشورهاي اسلامي، خوار شدند و امت مسلمان، صبح و شب خود را با رنج مي گذراند و ترس از بيگانگان بر وجود آنان مستولي شده و ياس، بيش از اميد، بر روح آنان غلبه کرده است.(7)
در نيمه قرن نوزدهم، انحطاط مسلمانان و توان بالاي غرب، به اشغال کشورهاي اسلامي و تبديل آنها به مستعمره هاي ضعيف منجر شد، و با گسترش نفوذ سياسي و اقتصادي قدرت هاي غير مسلمان از راه برقراري رژيم کاپيتولاسيون(8) و کسب امتيازات فراوان اقتصادي و سياسي، حاکميت و استقلال کشورهاي اسلامي ضعيف شد. هجوم انديشه ها و ايدئولوژي هاي جديد و تسلط و نفوذ استعمارگران بر جهان اسلام، اسلام خواهان را بر آن داشت تا براي حرکت در مقابل فرهنگ غرب، تلاشي نو آغاز کنند.« گذر از سنگلاخ برخي عقايد و سنتي که لزوماً همه آنها با روح اسلام سازگاري نداشت و در طي قرون، توانايي تأثير و ايجاد حرکت را از دست داده بود، اصول غالب جنبش هاي اصلاح طلب ديني شد و انديشمندان و مصلحان کوشيدند تا با تفسير و تحليل خردپسندي از عقايد و سنن دست يابند، با انديشه هاي نوين سياسي و اجتماعي و فرهنگي همگام شوند، حقيقت تعاليم اسلام را دوباره به قوت تبيين کنند و روح جاودان اسلاميت را دريابند و بشناسانند. »(9)
بسياري از انديشمندان، حمله ناپلئون به مصر (1798م)را آغاز حرکت و تحولات جديد سياسي فرهنگي، در جهان عرب مي دانند. حضور شخصيت هاي فرهنگي در اواخر قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم، در اين فرايند تأثيرگذار بود. شخصيت هايي چون سيد جمال، رفاعه طهطاوي (1801-1873م) و محمد عبده (1846-1905م) عبدالرحمن کواکبي (1849-1902م) و محمد رشيد رضا (1865-1935م) در مصر، توانستند موجب تحولات فکري گوناگوني شوند. در اين دوران، عرب ها، نخست براي کسب استقلال و آن گاه براي اثبات هويت خويش، جنگيدند، مسلک هايي مختلف و گاه متضاد را آزمودند، از امپراتوري عثماني به دامان غرب ليبرال پناه جستند و از اين رو، مبارزه عرب ها در راه کسب استقلال، افزون بر صبغه سياسي، رنگ فرهنگي به خود گرفت و آنان دريافتند که بايد فرهنگ استعمار گرانه غربي، طرد شده و در کنار مبارزه با استعمار سياسي، با استعمار فرهنگي نيز پيکار کنند.(10)
قرن بيستم، قرن تحولات گسترده و عميق است. اوايل اين قرن، در ايران، نهضت مشروطه (1906م) شکل گرفت و تا اندازه اي موفق شد که قدرت شاه را محدود کند. از ديگر سو، امپراتوري عثماني که عامل يگانه ساز بسياري از کشورهاي اسلامي در منطقه خاورميانه به حساب مي آمد، در سال (1924م)از هم فروپاشيد و موجب اختلاف ها، استقلال طلبي و دخالت گسترده بيگانگان در امور کشورهاي اسلامي شد. با توجه به ضعف و پراکندگي ناشي از فروپاشي عثماني، استعمارگران، فرصت يافتند تا در سرنوشت و آينده برخي کشورهاي اسلامي دخالت کنند. در همين سال « جامعه ملل »، سوريه و لبنان را تحت قيموميت فرانسه قرار دا د. اين امر، موجب نفوذ بيشتر فرانسه در اين کشورها شد، به گونه اي که دو سال بعد (1926م)، قانون اساسي لبنان، از قانون اساسي فرانسه برگرفته شد و به تصويب رسيد. حوادث جهان اسلام و لبنان، در روح و شخصيت شرف الدين، تأثيري عميق بر جاي نهاد. از ديگر حوادث تأثيرگذار در انديشه وي، مي توان به ظهور دولت کمونيستي در شوروي (1917م)، تشکيل دولت اسرائيل (1948م) با پشتيباني مالي و سياسي و فرهنگي دولت هاي غربي و ظهور کشورهاي کوچک و بزرگ در منطقه خاورميانه، اشاره کرد.
بنابراين، روزگاري که شرف الدين، مبارزه علمي و عملي خود را در برابر استعمارگران و ديکتاتوري هاي زمان خود آغاز کرد، دوراني سخت براي جهان اسلام بود. از حيث سياسي، اقتصادي و جغرافيايي، هنوز هويت و استقلال روشني، به وجود نيامده بود و از نظر فکري و انديشه اي نيز شکاف هاي قومي ـ مذهبي و تعصب ورزي و جزم انديشي، ميان مسلمانان شديد بود، اما با توجه به بالا رفتن آگاهي مسلمانان، کم کم فعاليت هاي ضد استعماري در اين کشورها بالا گرفت و مردم با رهبري عالمان ديني و روشن فکران آگاه، از نقشه هاي جمال الدين اسد آبادي و سپس شاگردان او در برخي از نقاط جهان اسلام آغاز شد، موج و جرياني متفاوت به وجود آورد.(11)
با لحاظ موقعيت هاي فکري و عملي جديد، استعمارگران به تدريج از اقدام هاي ظاهري، دست کشيدند و فعاليت هاي خود را متوجه امور فرهنگي، ساحت هاي نرم افزاري و اموري پنهان تر و تأثيرگذارتر کردند و به اين نتيجه رسيدند که بايد با روش هاي نوين، گلوگاه هاي فرهنگي و بنيان اقتصادي ـ سياسي کشورهاي اسلامي را به دست گيرند. براي رسيدن به اين هدف ها، تلاش کردند تا با مطالعات گسترده شرق شناسي، در داده ها و ميراث کهن جهان اسلام، صاحب نظر شوند و با دامن زدن به اختلاف هاي فرقه اي، قومي و جغرافيايي، زمينه هاي مهار اين کشورها را به دست گيرند. آنان تلاش کردند تا با سرکار آوردن نيروهاي سرسپرده، همان کاري را به انجام رسانند، که خود، پيش از آن انجام مي دادند؛ از اين رو، اغلب آنان که براي بيداري جامعه اسلامي تلاش کرده اند، درد جامعه اسلامي را « استعمار بيرون » و « استبداد درون » مي دانستند. سيد جمال، معتقد به رويارويي با استعمار بود و مي گفت:
بلاد مسلمانان امروزه منهوب است و مملکتشان را اجانب تصرف مي کنند، روزي نيست که بيگانگان بر يک قطعه چنگ نيندازند و شبي نيست که يک فرقه شان را زير حکومت و اطاعت نياورند...مگر مجاز است که ما املاک خود را تکه تکه ببينيم و باز در ميان بيگانگان به آن چه در دست ما مانده، قرعه صورت بگيرد و جنبشي از خود نشان ندهيم و بازهم ادعا کنيم که به خدا و آن چه پيامبر وي آورده، ايمان داريم؟ گمان نمي کنم به دل يک مسلمان که کلمه شهادت به زبان دارد، چنين چيزي برسد.(12)
در آن زمان، کشورهاي اسلامي، گرفتار دردهايي چون استبداد حاکمان، بي خبري توده مسلمانان، نفوذ عقايد خرافي در انديشه مسلمانان، جدايي و تفرقه ميان آنان و نفوذ استعمار غربي بودند.(13)
يکي از شخصيت هايي که با تکيه بر تجربه هاي فکري و عملي گذشته، توانست راه گشاي مبارزه همه جانبه با استعمار باشد، سيد عبدالحسين شرف الدين بود که با استعمار فرانسه مبارزه کرد. بسياري از کساني که درگير مبارزه با استعمارگران بوده اند، نتوانسته اند مبارزه اي همه جانبه داشته باشند؛ از اين رو، برخي از آن فعاليت ها با توجه به نبود پشتوانه کافي نظري نتوانست چندان به حيات خود ادامه دهد، اما ارزش کار شرف الدين به آن بود که توانست دو جبهه مبارزه فکري و عملي، بر ضد استعمارگران و مستبدان بگشايد. اين امر به دليل شناخت نسبتاً جامع وي از جهان اسلام بود. او همان گونه که به نجف مي رفت، به مصر و جامع الازهر نيز رفت و آمد داشت و اهميت الازهر براي او کمتر از نجف نبود، همان گونه که با بزرگان شيعه در نجف، داد و ستد علمي داشت، با شيخ الاسلام سليم بشري (1284-1335ق) نيز رابطه اي مهربانانه و حقيقت جويانه داشت. او باورهاي خود را در عمل نشان داد و همين امر توانست آثار گسترده اي در بيداري بخش هايي از جهان اسلام و تقريب ميان شيعه و اهل سنت به وجود آورد. او توانست به وظايف خطير مسلمانان در برابر استعمار و استبداد بپردازد و آن را تبيين و ترسيم کند. آن چه در ادامه خواهد آمد، گوشه اي از وظايف اسلامي مسلمانان در برابر استعمارگران است که در عمل و انديشه سياسي علامه شرف الدين جلوه يافت، و مسلمانان را به اجراي آنها تشويق و ترغيب کرد.
1. وظايف فکري مسلمانان در برابر استعمار نو
عمل به وظيفه و تنظيم حرکت و پويندگي جامعه بر اساس آن، مي تواند در مراحل گوناگون زندگي جمعي، مفيد و اثربخش باشد. آثار و پيامدهاي وظيفه فردي، محدود است، اما در وظايف اجتماعي، فرد بايد در برابر جامعه، نقش خود را ايفا کند. برخي انسانيت آدمي را به مسئوليت شناسي او در برابر جامعه مي دانند. مرتضي مطهري با اشاره به اين آيه که مي فرمايد: « ما امانت ( الهي و بار تکليف) را بر آسمان ها و زمين و کوه ها عرضه کرديم، پس، از برداشتن آن سرباز زدند و از آن هراسناک شدند، (ولي) انسان آن را پذيرفت، به راستي او ستم گري نادان بود. »(14) درباره مسئوليت انسان مي نويسد: « آن امانت بزرگ که همه از تحمل آن سرباز زدند و تنها انسان آن را پذيرفت،« تکليف » و « مسئوليت » است. »(15)با توجه به ضرورت انجام وظيفه در برابر جامعه، آن چه در پي مي آيد، وظيفه ها و مسئوليت هاي فکري مسلمانان، در خصوص مبارزه با « استعمار نو » است که بر اساس ديدگاه هاي شرف الدين، تنظيم شده است:
الف) حفظ وحدت اسلامي
يکي از موارد آسيب پذير در جامعه اسلامي که همواره استعمارگران، از آن سوءاستفاده مي کردند، بهره گيري از اختلاف هاي فرقه اي و مذهبي در جامعه اسلامي بوده است. آنان با دامن زدن به دوگانگي ها، آتش کينه هاي ديرين را فروزان مي کردند و به اهداف خود مي رسيدند؛ از اين رو، بسياري از بزرگان و مصلحان اجتماعي که در پي درمان بيماري هاي جامعه اسلامي بوده، تأکيد داشته اند که يکي از راه هاي ضروري براي مقابله فکري با استعمارگران، حفظ وحدت اسلامي است، اين امر همراه با نوعي خردورزي و آگاهي بوده است.شرف الدين براي وحدت بيشتر ميان مسلمانان، در کتاب النص و الاجتهاد، به اصيل ترين منبع اسلامي، يعني قرآن، تمسک مي کرد که خداوند مي فرمايد: « زن و مرد مؤمن، همه يار و دوست دار يک ديگرند »(16)و « آنان که دين خدا را پراکندند و در آن فرقه فرقه شدند، چشم از آنان بپوش که چنين کساني که به کار تو نيايند، که مجازات کارشان با خداست. »(17) حتي سوره اي در قرآن به نام « صف » داريم که به دليل يگانگي صفوف و تواني است که در وحدت ايجاد مي شود و فرمود: « خدا آن مومنان را که در صف جهاد با کافران مانند سد آهنين هم دست و پايدارند، بسيار دوست مي دارد. »(18) سپس به رواياتي که بر ضرورت هم بستگي ميان مسلمانان تأکيد دارد، اشاره مي کند، از جمله اين روايات از امام صادق عليه السلام که فرمود: مسلمانان با هم برادرند، مسلمان، چشم، آيينه و راهنماي ديگري است. »(19) وي سپس مي گويد: « استعمار شرق و غرب، چون اراده کرد تا بر کشورهاي اسلامي مسلط شود و منابع و ثروت هاي آنان را به يغما برد، آنان را به بردگي گيرد و لقمه اي لذيذ سازد، دريافتند که پس از انحراف مسلمانان از دينشان، يکي از بهترين راه ها براي رسيدن به هدف، اختلاف است، پس آن قاعده مشهور « تفرقه بينداز و حکومت کن » را به کار گرفتند که تا امروز از آن مانند سلاحي برنده براي از بين بردن وحدت مسلمانان و خوار کردن آنان، بهره مي برند.(20)
شرف الدين، در عمل، گرايش به وحدت را نشان داد، ايشان در پي آن بود تا جلوي اختلاف ها را بگيرد، زيرا مي دانست و هشدار مي داد که « گردن هاي ما از زنجير بردگي بيرون نخواهد شد، مگر به وحدت، انس دل ها، يکي شدن اراده ها و گرد آمدن بر يک محور بالا بردن کيان ملت اسلام. »(21)
با توجه به نوشته هاي شرف الدين، مي توان راه هاي مختلفي براي اجرايي شدن اين وظيفه اسلامي، جست و جو کرد که در ادامه به برخي جنبه هاي آن خواهيم پرداخت.
1. تعصب نورزيدن
يکي از بسترهاي عمده براي اختلاف ها و چالش هاي گوناگون ميان مسلمانان، تعصب هاي نا به جا و نبود آگاهي از واقعيت مسائل است. چه بسيار زمان ها که تعصب هاي نا به جا و رفتارهاي احساساتي، مبناي نامبارکي شده است تا وحدت و هماهنگي مسلمانان از ميان برود. شرف الدين در تلاش بود تا با زبان منطق و گفت و گو و آگاهي بخشي به مردم، مسلمانان را از تعصب ورزي هاي بي منطق، دور کند. او فصل سوم کتاب المراجعات را که يکي از تأثير گذارترين کتاب هاي مباحثات تقريب بين مذاهب است، برخلاف برخي متعصبان و تندروان مذهبي، اين چنين نام نهاده است: « گوشه اي از آن چه نزد اهل سنت است، مبني بر احاديثي که به خون، مال و آبروي گوينده شهادتين، احترام مي گذارد. » وي سپس مي گويد:من اين مطلب را آوردم تا غافلان آگاه شوند و نادانان قانع، و بدانند که امر مسلمين آن گونه نيست که اين برادران جزم انديش مي پندارند...کساني که در صف مسلمين شکاف ايجاد کرده اند، آتش فتنه ميان آنان برافروخته اند، به گونه اي که متفرق و پراکنده شده اند، تکفير مي کنند، و از هم ديگر، بيزاري مي جويند، حال آن که دليلي بر اين کار ندارد، مگر آن چه شيطان به آنان، الهام کند. امروزه، عصر دانش، انصاف، نور و روشني و ژرف انديشي در حقيقت امور است و روزگار روي گرداني از هر نوع تعصب ناپسند و برگرفتن کتاب خدا و سنت پيامبر و عمل طبق آن است.(22)
با توجه به اين امر، شرف الدين وظيفه مسلمانان را آن مي داند که از تعصبات نا به جا دست بکشند و براي دست يابي به وحدت که لازمه مبارزه با استعمار و استبداد است، تلاش کنند.
ما مي دانيم که انسان، آن گاه که فکرش را به کار اندازد و بر انديشه اي خاص تعصب نورزد، يا از نياکانش، تقليد کورکورانه نکند، يا به حزب و مذهبي که به آن وابسته است، اصرار بي دليل نداشته باشد،...به حقيقت خواهد رسيد.(23)
تعصب، نه تنها مانع دست يابي به حقيقت امور مي شود، بلکه موجب مي گردد که فرد با باورهاي جزمي بدون پشتوانه، حتي اندکي در باورهاي خود شک نکند و انديشه ديگران را باطل مطلق پندارد. شرف الدين در اين باره خطاب به « مجمع علمي عربي » در دمشق مي گويد:
اميدوارم که همه مسلمانان، بر ويژگي ها و اشتراک هاي مذهبي خود تأکيد کنند و اهل مذهبي بر مذهب ديگر تعصب نورزند، تا آن که همه آزاد باشند براي پيروي از دليل شرعي که به آنان تقديم مي شود، همان گونه که پيشينيان ما در صدر اسلام چنين کردند.(24)
شرف الدين تأکيد داشت که نوع نگاه شيعه و اهل تسنن به يک ديگر بايد عوض شود. ديدگاه اهل سنت به شيعه، بايد نگاهي فقهي و به دور از تعصبات باشد، و به موارد اختلاف خود با شيعه، همان گونه نگاه کنند که بين اختلاف هاي خود در مذاهب چهارگانه فقهي حنفي، مالکي، شافعي و حنبلي مي نگرند. با اين نگاه، اختلاف ميان شيعه و سني کم مي شود و تعصب هاي بغض آلود، از ميان مي رود. در اين صورت، ما به امر خداوند در قرآن کريم براي يگانگي صفوف اسلامي، عمل کرده ايم که فرمود: ( واعتصموا بحبل الله جميعاً و لا تفرقوا).(25)
2. شفاف بودن مواضع و رفع شبهات
شرف الدين معتقد بود که يکي از بهترين راه ها براي رفع دوگانگي مسلمانان، آن است که ديدگاه هاي طرفين به روشني تبيين شود، امري که مي تواند برخي شبهه هايبي اساس در ذهن افراد را برطرف کند. براي همين هدف، وي اولين کتاب خود را در باب تقريب نوشت و آن را الفصول المهمه في تأليف الامه (1327ق) نام نهاد، و به روشني توضيح داد که باورهاي شيعيان غير از آن چيزي است که دشمنان تبليغ مي کنند و روشن ساخت که در نظر شيعه، اهل سنت نيز مسلمانند، و اين امر را به روايات بسيار مستند کرد. وي فصل چهارم اين کتاب را اين گونه نام نهاد: « اندکي از نصوص امامان شيعه، در حکم به مسلماني اهل سنت و اين که آنان، در همه آثاري که بر مسلمانان مترتب است، همانند شيعه اند. » سپس تأکيد مي کند که اين امر از واضحات مکتب جعفري است و به حديثي از امام صادق عليه السلام اشاره مي کند که فرمود: « اسلام همان امور ظاهري است که مردم برآنند، و آن، شهادت بر يگانگي خدا و رسالت محمد صلي الله عليه و اله، برپا داشتن نماز، زکات دادن، حج گزاردن، و روزه گرفتن رمضان است. »(26)
3. زبان و منطق گفت و گو
گفت و گو، رويدادي در ساحت معرفت است که به زبان مي آيد. پيش فرض گفت و گو آن است که طرفين مي پذيرند که شايد خطا کنند، در غير اين صورت، نمي توان با کسي که همه حقيقت را در دستان خود مي داند و يا دست کم حاضر نيست، در زمان گفت و گو، پيش فرض هاي خود را تعليق کند، مذاکره کرد و مناظره اي شکل داد. با تعليق پيش فرض هاي ذهني و محيطي و پذيرش اوليه ديدگاه ديگران مي توان گفت و گو کرد.شرف الدين يکي از مناديان وحدت جهان اسلام، در قالب گفت و گو و مناظره است. گفت و گوهاي ميان مذاهب، اهميت بسيار دارند و حساس و سرنوشت سازند. ايشان با بهره از کلام خداوند که خطاب به پيامبر مي گويد: « اي رسول ما!مردم را با حکمت، برهان و موعظه نيکو، به راه خدا دعوت کن، با بهترين روش ( با آنان ) مناظره کن »(27)؛ از همه روش هاي گفت و گو از جمله نگارشي و يا رو در رو، با شيوه هاي منصفانه و حقيقت جويانه، بهره گرفت.
دکتر « حامد حفني داود »، درباره مناظرات مي گويد: « معمولاً از عادات طرفين مناظره آن است که هر کدام تلاش مي کنند تا به هر طريق، بر طرف مقابل چيره گردند، و استدلال هاي او را با استدلال هاي قوي تر از ميان بردارند، و فرصتي براي چيرگي خصم باقي نگذارند، اما بين طرفين مناظره در اين کتاب، شاهد امري جديد بوديم که آن را به جز در روش و شيوه اسلامي نمي توان يافت و آن روش، پافشاري اهل گفت و گو براي رسيدن به حقيقت بود، حال، هر جا که آن را بيابند، يکي از طرفين مناظره، قصد فريب طرف ديگر يا صرف برتري بر او را نداشت، بلکه همه تلاش ها براي رسيدن به حقيقت بود، هر چند که در دلايل طرف مقابل باشد. »(28) اين خوي پسنديده، توانست به گفت و گوهاي حقيقت جويانه، عالمانه و دقيق بينجامد و بسياري از موانع تحقق وحدت و تقريب ميان شيعه و اهل سنت را کم رنگ سازد.
همان گونه که اشاره شد، فرد گفت و گو کننده بايد دست کم با طرف مقابل همراه شود. شرف الدين خطاب به « مجمع علمي عربي دمشق » مي گويد:
خداوند به مقتضاي حکمت و رحمتش، براي فراخوانندگان به خير، شرط هايي نهاده است و دعوت آنان از سوي مردم، پذيرفته نشود، مگر با آن شروط که عبارت اند از: درست نمودن هدف، خالص کردن نيت، پاک نمودن قلب و زبان، هموراه با علم و عمل، اخلاق نيکو و نرم خويي؛ اين افراد بايد به پيامبران الهي و ديگر مصلحين، اقتدا کنند. آنان که در دعوتشان، نرم تر از نسيم، گواراتر از چشمه بهشت،...بودند، و هنگامي که با مخالفان خود مجادله مي کردند، به حکم قرآن، تنها به نيکو ترين روش، آن را به انجام مي رساندند، در قرآن آمده است: « و با اهل کتاب مجادله نکنيد مگر با روشي که نيکوتر است. »(29) چه بسا که آنان در آغاز گفت و گو، مدارا مي کردند و حتي خود را در راه حق به جهل و ناداني مي زدند، تا با مخالفان در بحث همراه شوند، اين امر نبود، مگر براي به دست آوردن دل آنان، و انجام گفت و گو، تا آن که حق، گم شده هر دو گروه گردد، و تنها حکم و امري پيروي شود که مبتني بر دليل و حجت محکم باشد. خداوند رسولش را به اين روش هاي حکيمانه امر کرده است.
سپس شرف الدين گفت و گوي ابراهيم عليه السلام با مشرکان را بيان مي کند که چون ستارگان يا ماه يا خورشيد را مي ديد، هم چون مشرکان مي فرمود: خداي من همين است، اما چون غروب مي کرد، مي فرمود من آن چه را افول کند و خاموش شود، دوست ندارم و پروردگار من، از همه اينها بزرگ تر است و پس از محاجه با مشرکان، فرمود: « اي قوم! من از آن چه شما نسبت به خدا شرک مي ورزيد، بيزارم و رويم را به سوي کسي مي گردانم که آسمان ها و زمين را خلق کرده است و من مشرک نيستم. »(30) اين امر نشان دهنده گوشه اي از سنجه و معيار گفت و گوست. شخص دعوت کننده بايد با احساسات و انديشه هاي طرف مقابل همراه شود و سپس او را با دليل روشن قانع کند، که بر اشتباه است يا نه.
ب) احياي خردورزي مذهبي
يکي از مواردي که بشر در زندگي جمعي با آن مشکل فراوان داشته و سودجويان با وجود آن، سوءاستفاده ها کرده اند، نبود بهره گيري از عقل خردورزي است. تعطيلي عقل، ويران گر پايه هاي جامعه است و مي تواند بسياري از بنيادهاي فرهنگي، تمدني و وحدت ساز را نابود سازد. در ميراث ديني ما تأکيد شده که « جهل، ريشه و اصل همه بدي ها » (31) و « خاستگاه شر » (32) است.بسياري از مشکلات انسان، ناشي از به کار نگرفتن صحيح عقل است. اگر از فرمان عقل که پيامبر دروني آدمي است، پيروي شود، مي توان بسياري از ناهمواري هاي راه را پيمود. علي عليه السلام در خطبه اول نهج البلاغه، مي فرمايد: « پس خداوند فرستادگان خود را در ميان مردم برانگيخت و پيامبرانش را پي در پي به سوي آنان فرستاد تا پيمان فطرت را از آنان مطالبه کنند...و گنج هاي نهفته عقل ها را برايشان بيرون کشند و آيات قدرت خدا را به آنان نشان دهند. » (33)
تعصب ورزي ها، پراکندگي ها، اختلاف ها، چالش هاي قومي ـ مذهبي، روي آوردن به خشونت به جاي گفت و گو و استدلال، همه ناشي از خاموشي چراغ عقل يا فراموشي ارزش خردگرايي در وجود آدمي است. اين امر، بسترساز حضور بيگانگان و تسلط کساني بر جامعه اسلامي مي شود که به هيچ قانون و قاعده اي پاي بند نيستند و چيزي نمي طلبند، جز سود و منافع دنيوي خويش؛ از اين رو، مصلحان اجتماعي در جهان اسلام همواره بر احياي عقل و خردورزي در جامعه اسلامي تأکيد داشته اند. سيد جمال به خرافه زدايي و پيرايش دين از جزم انديشي ها و جهالت ها و تنگ نظري باور داشت و جهل و خرافه را ناشي از تعطيلي خردورزي مي دانست، و مي گفت: « هر امتي که روي به تنزل نهاده است، اول نقصي که در آنها حاصل شده است، در روح فلسفي حاصل شده است، پس از آن در ساير علوم و آداب و معاشرت آنها سرايت کرده است. »(34)
شرف الدين، يکي از گرانيگاه هاي ذهني و استدلالي اش در مناظره و گفت و گو با ديگران، تکيه بر عقل و توجه به اهميت و ارزش آن است. وي در بسياري از مباحثي که در برخورد با ديگران مطرح مي کند، معمولاً اولين دليلي را که مي آورد، عقلي است و سپس از ديگر دلايل بهره مي گيرد. ايشان کتاب الفصول المهمه في تأليف الامه را براي بررسي اختلافات شيعه و سني، براساس ادله عقلي، نوشت؛ مبناي او دليل عقلي است و از دلايل ديگر به عنوان مؤيد بهره مي گيرد. آخرين کتاب او، يعني النص و الاجتهاد که در سال (1375هـ.ق) چاپ شد، نيز بر مبناي دفاع خردمندانه از باورهاي شيعي و اسلامي بود. وي در کتاب حوا الرؤيه نيز به بررسي ادله عقلي، و در کنار آن، به دلايل قرآني و روايي اماميه بر عدم امکان ديدن خداوند پرداخت.
شرف الدين در کتاب النص و الاجتهاد، به پيوند ميان آزادي، عقل و تفکر مي پردازد و مي گويد:
از جمله آزادي هايي که در اسلام به انسان داده است، آزادي در انديشه ورزي است، او را به ژرف انديشي فرا خوانده و در همه حوزه هاي دنيوي و اخروي، در جهت فکر و انديشه برانگيزانده است،...تنها انسان متفکر است که از حوادث پيرامون عبرت مي گيرد، در قرآن آمده است: « خداوند همه آن چه را در آسمان ها و زمين است، براي شما مسخر کرد، به درستي که در اين امر، نشانه هايي براي کساني است که مي انديشند.(35)
سپس با بيان کلام پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه و اله در ترغيب به تفکر که يک ساعت فکر کردن را بهتر از هفتاد سال عبادت مي داند، مي نويسد:
برتري فکر بر عبادت براي آن است که تفکر ويژگي خاصي دارد که در بسياري از عبادات خالي از معرفت و هدايت، نيست، آن ويژگي، طريقي بودن تفکر براي رسيدن به حقيقت است،...چه بسيار افراد که عقل و فکر خويش را به کار بردند و به سوي نور هدايت شدند.
در ادامه، شرف الدين چند روايت در مزيت عقل و تفکر بيان مي کند. در يکي از آن روايات آمده است: « هر امري راهنمايي دارد و راهنماي عاقل، فکر کردن است. » (36)سپس اشاره مي کند که اسلام آن گاه که انسان را به آزادي فکر مي خواند، تنها شعار خالي نيست، بلکه مانند ديگر حقايقي که به آن فراخوانده، بر آن آثاري مترتب است...انسان در مکتب اسلام بايد، اول بار، به وجود خداوند اعتراف کند، و به اين شناخت، از راه عقل آزاد انديش و فکر عميق، رسيده باشد و تقليد در اين زمينه کفايت نمي کند، آن گاه که اهميت فکر را در اسلام شناختيم، مي توانيم به اهميت عقل در زندگي انسان، سعادت او و رسيدن او به واقعيت امور پي ببريم. روايات بسياري در ستايش عقل وارد شده است،...در روايتي از پيامبر اسلام آمده است: « کل خير و نيکي با عقل درک مي شود و کسي که عقل ندارد و ( نمي انديشد )،دين ندارد. »(37) همه اين امور نشان از آن دارد که آدمي با تفکر، عقل انديشي و آزادانديشي، مي تواند راه به سوي حقيقت بگشايد(38)و اگر در جامعه اسلامي نهادينه شود، يکي از بزرگ ترين وظايف مردم و عالمان دين، انجام شده است و مي تواند بزرگ ترين مانع در برابر استبداد و استعمار باشد. با اين محور ها مي توان کدورت ها، تحجرها، خشک انديشي ها و تعصب هاي ناروا را از جامعه زدود و روحيه وفاق را در جامعه به وجود آورد. با احياي اين روش و بينش، روحيه خردورزي، عقلانيت گفتاري و گفت و گوهاي انديشمندانه در جامعه اسلامي، زنده مي شود، پايه هاي وحدت، محکم مي گردد و موجب مي شود، خردورزي، محک فعاليت ها، فکرها، استدلال ها، گزينش ها و بينش ها گردد.
ج) افزايش آگاهي مسلمانان
در بن مايه هاي نظري انديشه و فرهنگ ديني به آياتي اين گونه بر مي خوريم: « آنان که مي دانند و آنان که نمي دانند، مساوي نيستند. » (39) و « نابينا و بينا، برابر نيستند. »(40) گويي اين آيات در ذهن و ضمير مسلمانان در روزگار درخشندگي تمدن اسلامي، حضوري هميشگي داشته اند و اساس حرکت آنان با توجه به اين آيات، به سوي توليد علم و بنيادهاي تمدني بوده است؛ از اين رو، افزودن آگاهي و بينش عميق در جامعه اسلامي، از ارزش ها و وظايف بزرگ در جامعه اسلامي به شمار مي رود و مي تواند مسلمانان را در مورد خود حساس و هوشيار کند.سلطه استعمارگران، بر جامعه به دليل آن بوده است که مسلمانان به ژرفاي مسائل مربوط به خود آگاه نبوده و آنان از ناآگاهي مردم، بيشترين بهره را برده اند. فقر فرهنگي مي تواند بسياري از نابساماني ها را در پي آورد. در روايت آمده است: « بدترين و شديدترين فقر، جهل است. »(41)غفلت و ناآگاهي، مناسب ترين بستر براي برآمدن ديکتاتوران دست نشانده استعمار است. استعمارگران، تلاش داشته اند تا مردم را در بي خبري خود نگاه دارند، زيرا با ناآگاهي شهروندان مي توان بسياري از بلاها و بدبختي ها را بر جامعه تحميل کرد، اما کسي دم برنياورد و نياشوبد. مستبد از بي خبري مردم خوشحال مي شود، زيرا با بهره گيري از غفلت آنها مال هايشان را به غارت مي برد، و آنان چون خويش را دست تنگ و نيازمند مي بينند، براي ادامه زندگي خود، او را ستايش مي کنند. »(42)
شرف الدين دريافته بود که بهترين راه مبارزه با استعمار نو که هم چون گذشته، مظاهري عيني ندارد، افزايش آگاهي است؛ از اين رو، براي انجام اين وظيفه، خود پيش قدم شد و براي افزودن بر عمق معلومات مسلمانان و انديشمندان، کتاب هاي گوناگون نوشت و با بسياري از عالمان دين در فرقه هاي مختلف به نقد، مباحثه و مناظره نشست. او به درستي معتقد بود که تکفير يک ديگر، تحقير، دروغ بستن و تهمت زدن، از عوامل گسست وحدت مسلمانان است و اين، بيش از هر چيز، ناشي از عدم آگاهي مسلمانان به جهان اطراف شان است.(43) رهايي از استبداد در گرو « آگاهي مردم » از حقوق اساسي و دانش سياسي است، همان گونه که آشنايي با حقوق متقابل مردم و حکومت، مساوات، عدالت، آزادي، شيوه سلطنت، اداره مملکت، وظايف دولت و ...نيز از راه هاي رهايي از استبداد است.(44)
شرف الدين خبر از عدم آگاهي در ميان قلم به دستاني مي دهد که هيچ خيري در نوشته هايشان وجود ندارد و اين نيست مگر به دليل احساسات بي ثمر و تعصبات ناشايستي که برگرفته از ناآگاهي است، ايشان مي نويسد:
افسوس و صد افسوس، که برادران مسلمان، که به يک مبدأ معتقدند و به يک دين، حضورشان در پهنه حيات اجتماعي، هميشه حضور خصمانه بوده است. پيوسته با هم درگير شده اند، گويي زد و خورد نيز از آداب بحث علمي و مناظره است، و در شمار دليل هاي روشن گر،...اين جو اجتماعي نگران کننده، در طول سال ها و سده ها، در ميان مسلمين بوده است و لذا مصيبت هايي به وجود آمده که از پيش و پس، چپ و راست ما را در ميان گرفته است. در اين بين، قلم هايي که به کار مي افتد، گاه قلم هايي است که اميد هيچ خيري به نوشته هاي آنان نيست، گاه قلم هايي است مزدور، گاه قلم هايي که در گرو گروه گرايي است و گاه، دست خوش احساسات؛ در کشاکش اين اوضاع است که جامعه اسلامي به سقوط کشانده مي شود... .(45)
2. وظايف عملي مسلمانان در برابر استعمار نو
برخي اوقات، راه مبارزه با استعمار گران آن است که بايد افزون بر مبارزه فکري، وارد عرصه عمل شد و وظيفه مسلمانان قيام در برابر آنان است، هر چند براي عمل و قيام نيز آگاهي بخشي و مبارزه فکري لازم است، گاه مصلحان به ناچار بايد وارد عرصه کاروزار شوند و براي اجراي انديشه هاي خود، مبارزه عملي کنند، زيرا مستبدان و استعمارگران بر سرنوشت کشور اسلامي مسلط شده اند و چاره اي جز پيکار نيست.صفحات تاريخ، شاهد است که عالمان شيعي، در راه مبارزه با استعمار، استوار و ثابت قدم بوده اند و همتي عالي داشته اند، روز مبارزه براي خروج استعمار از عراق، پيراهن رزم به تن کردند و در پيشاپيش مردم، شيخ الشريعه اصفهاني و سيد محمد سعيد حبوبي حسيني بودند، در حالي که آن دو از مجتهدان بزرگ شيعي و يا حتي جهان اسلام در عراق بودند، و سن هر کدام، حدود هشتاد سال بود، اما ضعف و پيري...مانع کار آنان نشد.(46)
نمونه هاي بسيار مي توان يافت که علماي دين، شخصاً وارد عرصه مبارزه شده و يا با فتواي جهاد، زمينه ساز شورش هاي گسترده اي بر ضد استعمارگران شده اند؛(47) البته اين مبارزه و عمل به وظيفه، مي تواند جلوه هاي گوناگوني به خود گيرد. شرف الدين در عمل و بيان خود، اين وظايف عملي را به مسلمانان نشان داده است که در ادامه، تنها دو مورد آن را بيان مي کنيم:
الف) مبارزه مسلحانه با استعمارگران
شرف الدين با عمل خود، وظيفه مسلمانان را به آنان بازگو کرد و نشان داد که در برابر استعمار جديد بايد قيام کرد. او با احساس مسئوليت، افزون بر آن که در مواردي چون نامه نگاري ها، مناظره ها، نشر کتاب ها و حضور در صحنه هاي علمي و دانشگاهي را تجربه کرد، با روحيه مسئوليت پذيري و آگاهي از مسائل جهان اسلام، توانست در مبارزه برضد استعمار فرانسه در لبنان، تأثيرگذار باشد. او به شايستگي انقلاب جبل عامل را بر ضد فرانسويان در سال(1337هـ.ق/1919م)رهبري کرد.شرف الدين هميشه مواضع شديدي بر ضد استعمارگران بيگانه در عهد عثماني، و در زمان فرانسويان داشت، به دليل پايداري و استقامت ايشان، افرادي نيز براي انصراف و انحراف او از مسير، مأمور شدند، که البته فعاليت شان موفقيت آميز نبود، اما سنگ اندازي استعمار، پايان نگرفت تا آن که سيد مجبور شد تا به سوي دمشق حرکت کند. در همين زمان بود که کتابخانه ايشان، به دست ارتش فرانسه به آتش کشيده شد.(48)
شرف الدين، در راه آزادي مردم خويش و گسترش عدالت و امنيت زحمات بسيار کشيد. کار شرف الدين، در اين مبارزات، به ويژه در برابر فرانسوي ها، به جايي رسيد که حکم اعدام او را صادر کردند و خانه و کتابخانه او را به آتش کشيدند. در اين جا بود که نوزده کتاب از تأليفات خطي شرف الدين طعمه حريق شد.(49)
لبنان بزنگاه فرهنگ ها و افکار گوناگون است و بيروت، پايتخت مطبوعات خاورميانه نام دارد؛ از اين رو، کشوري تأثيرگذار در منطقه به شمار مي رود. اغلب رويدادهاي سياسي و اجتماعي که در اين کشور رخ مي دهد، بر ديگر کشورهاي منطقه اثر مي نهد. در روزگار شرف الدين يکي از حوادثي که بر زندگي وي و منطقه خاورميانه آثار فراواني بر جاي گذاشت، تشکيل دولت اسرائيل در سرزمين اسلامي فلسطين بود که لبنان نيز درگير حوادث آن شد. در آن روزگار، برخي کشورهاي عربي در خاموشي يا فراموشي بودند و به نحو شايسته به مسئله فلسطين توجهي نمي کردند. در اين ميان، تنها انديشمندان دورانديش، خطر استعمار را هشدار دادند و با ديدي بالا و ديدگاهي عميق دريافتند که اين دولت چه سان مي تواند براي آينده جهان اسلام، مشکل آفرين باشد؛ بنابراين، شرف الدين، خطر صهيونيسم را هشدار داد. شرف الدين خطاب به « ژنرال داويد » (50) گفت:
من از شما مطالبه مي کنم که درباره فلسطين اقدام کنيد. فرانسه اکنون با بريتانيا هم پيمان شده است؛ بنابراين، مي تواند اقدامي بکند،...دولت فرانسه از هم پيمان خود بريتانيا بخواهد تا مهاجرت يهوديان را به سرزمين فلسطين متوقف کند.(51)
از ويژگي هاي شرف الدين آن بود که در صحنه مبارزه با استعمارگران، با قاطعيت عمل مي کرد و لحظه اي با آنان سازش نکرد و نرمش نشان نداد. انگليس در دوره حاکميت خود، سفيرش را براي ديدار با او به بيروت فرستاد، ولي ايشان، سفير انگليس را نپذيرفت. پس از اصرار زياد دوستان، وي اجازه داد تا نمايندگان انگليس به ديدارش بيايند و وقتي آنان جلوي خانه وي رسيدند، شرف الدين پنجره خانه خود را باز کرد و از آن جا در حالي که به نمايندگان دولت انگليس نگاه مي کرد، سوره شريف « کافرون »(52) را خواند، بعد پنجره را بست و در خانه را به روي آنان نگشود. سفير انگليس در حالي که به همراهان خود نگاه مي کرد، گفت: امکان ندارد ما با مسلمان به ويژه شيعه بر سر يک ميز بنشينيم و بر آنان چيره شويم.(53)
ب) تلاش براي بازسازي زيرساخت هاي آموزشي
به عقيده شرف الدين، يکي ديگر از وظايف مسلمانان براي مقابله با استعمار و خنثي سازي تلاش هاي آنان، بازسازي زيرساخت هاي آموزشي و تلاش براي طراحي نظام تحصيلي صحيح است. با توجه به بن مايه هاي انديشه اي، ايشان بر اين باور بود که مراکز آموزشي، گلوگاه هايي است که نبايد آنها را به سادگي در اختيار دشمن قرار داد، و مي گفت: « آيا نمي بينيد که ساخت مدرسه، جامعه را از ساخت زندان، بي نياز مي کند. » (54)او به تيزبيني دريافته بود که بايد از مراکز حساس آموزشي شروع کرد، همان جا که استعمار، بيشترين سرمايه گذاري را براي تربيت نيرو، انجام مي دهد، و براي دست يابي به اهدافش مي تواند از همان نيروهاي به ظاهر بومي در راستاي منافع استعماري خود بهره گيرد. توجه به اين امر کليدي بود که:
در حوزه سياسي، شرف الدين در برابر استعمار ايستاد و از روش ها و دروغ پردازي هاي آنان نترسيد...به نظر او، ايجاد دانشکده مذهب جعفري، مثل مؤسسه هايي که براي تعليم ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان، وجود دارد، مي تواند براي آزاد سازي کشورهاي اسلامي از دست استعمار و تربيت نسلي انقلابي، کارآ باشد.(55)
بنابراين، شرف الدين يکي از وظايف مسلمانان را توجه به تربيت نيروي کارآمد و متعهد مي داند که آينده کشورهاي اسلامي را به دست خواهند گرفت. افرادي که با دغدغه هاي ديني و وطني، همراه با آگاهي و تخصص، تربيت يابند، با استعمار کنار نمي آيند. شرف الدين، جمله اي کوتاه دارد که با همه اختصارش، آرمان هاي اصلاح طلبانه او را به خوبي نشان مي دهد، و يکي از روش هاي مبارزه او را با نابساماني ها مي شناساند. او مي گويد: « هدايت منتشر نخواهد يافت، مگر از آن جا که گمراهي انتشار يافته است. » (56) در نظر شرف الدين، علت عمده و نقطه شروع گمراهي و فساد، برنامه هاي آموزش و پرورش استعماري بود، که استعمارگران در مستعمره هاي خود، به موقع عمل مي گذاشتند. آنان مدارس جديد را تأسيس کردند، تا نسلي بپرورند، دور از دين و موضع گيري هاي ديني، تا بتوانند از اين طريق، زمينه هاي تفکر مذهبي جوانان را نابود سازند، در لبنان، شرف الدين، مدرسه ساخت و در صور، « المدرسه الجعفريه » را تأسيس کرد.(57)
خاتمه
در انديشه شيعي، علي عليه السلام مظهر وحدت در جامعه اسلامي است. او سال هاي طولاني تنها براي يک پارچگي اسلامي و عمل به وظيفه ديني خود، صبر پيشه کرد و هدفي جز تقويت مسلمانان نداشت. عالمان شيعي نيز از جمله شرف الدين، توانستند اين امر را به سان راهبر خويش، عملي کنند و در راه عملي کردن وحدت در جامعه اسلامي گام بردارند.صاحب المراجعات، سرآغاز مصلحان عمل گرايي بود که در حوزه هاي گوناگون ديني، سياسي و اجتماعي کوشا بود. او را اصلاح ديني را پي گرفت و در بيداري فکر اسلامي با دعوت به فهم حقيقت اسلام و زدودن بدعت ها، جايگاهي بلند يافت. ايشان به صراحت در مقدمه کتاب الفصول المهمه في تأليف الامه، اشاره دارد که در نگارش آن کتاب، هدفي جز اصلاح گري ندارد.(58) با توجه به آن آرمان متعالي بود که همواره در کتاب هايش تکرار مي کرد: « دوري کنيد، دوري کنيد، از تفرقه، از پراکندگي دل ها، از اختلاف کلمه ها و از نفرت قلب ها. » (59)
تلاش هاي اصلاح طلبانه و وحدت گراي شرف الدين، به بار نشست و حدود پنجاه سال پس از تأليف کتاب الفصول المهمه في تأليف الامه، پذيرش مذهب شيعه بنا به فتواي شيخ الاسلام الازهر، شيخ محمود شلتوت، به سال (1378ق)، نزد اهل سنت و برخي عالمان آنان، رسميت و مقبوليت يافت و ايشان به صراحت اعلام کرد: « مذهب شيعه جعفري دوازده امامي، مذهبي است که شرعاً تبعيد به آن مانند ساير مذاهب اهل سنت، جايز است، پس بر مسلمين سزاوار است تا اين نکته را بدانند، و از تعصب ناحق نسبت به مذهبي خاص، دور شوند و رهايي يابند. » (60) اين امر، موجب شد تا تعدادي از اختلاف ها و کينه ها برطرف شود و مسلمانان بتوانند با حفظ وحدت دروني، متوجه دشمن بيروني شوند.
در پاسخ به پرسش آغازين بايد گفت که شرف الدين وظيفه اسلامي در برابر استعمار نو را در ساحت هاي فکري و عملي جست و جو مي کرد. در عرصه فکري بر اين باور بود که با تمسک به وحدت، دوري از تعصب، شفاف بودن مواضع فکري و رفع شبهات، زبان منطق و گفت و گو، افزايش آگاهي مسلمانان و احياي خردورزي مذهبي، مي توان بسياري از تلاش هاي استعمارگران و تلاش براي بازسازي زير ساخت هاي آموزشي، مي توان ميدان نفوذ و قدرت استعمار کنندگان در کشورهاي اسلامي را محدود و منافع مسلمانان را تأمين کرد.
پي نوشت ها :
1. colonialism.
2. neo-colonialism.
3. ر.ک: داريوش آشوري: دانشنامه سياسي، ص 30. گفتني است که اصولاً برخي بر اين باورند که « استعمار نو »، بعد از جنگ جهاني دوم، آغاز شد؛ براي نمونه ر.ک: غلامرضا علي بابايي، فرهنگ سياسي، ص 88.
4. ايان مک لين، فرهنگ علوم سياسي آکسفورد، ترجمه حميد احمدي، ص 123.
5. ر.ک: غلامرضا علي بابايي، فرهنگ سياسي، ص 88.
6. عبدالهادي حائري، ايران و جهان اسلام، ج اول، ص 129.
7. ر.ک: احمد موثقي، استراتژي وحدت در انديشه سياسي اسلام، ج 1، ص 298-299.
8. capitulation.
9. کاظم موسوي بجنوردي، ( زير نظر ) دايره المعارف بزرگ اسلامي، ج 1، ص 288.
10. براي توضيح بيشتر در اين باره ر.ک: حميد عنايت، سيري در انديشه سياسي عرب از حمله ناپلئون به مصر تا جنگ جهاني دوم، ص 10-27.
11. ر.ک: عبدالهادي حائري، تشيع و مشروطيت در ايران، ص 57.
12. سيد جمال الدين اسد آبادي، مقالات جماليه، ( مقاله چرا اسلام ضعيف شد )، گردآوري: ميرزا لطف الله خان اسد آبادي، ص 170.
13. ر.ک: مرتضي مطهري، نهضتهاي اسلامي در صد ساله اخير، ص 20.
14. احزاب، آيه 73.
15. مرتضي مطهري، حکمت ها و اندرزها، ص 105-107.
16. توبه، آيه 71.
17. انعام، آيه 159.
18. صف، آيه 4.
19. محمد بن يعقوب کليني، کافي، ج 2، ص 165.
20. شرف الدين، النص و الاجتهاد، تحقيق و تعليق ابو مجتبي، ص 55.
21. همو، المراجعات، مقدمه « الدکتور حامد حفني داود »، ص 9.
22. همو، الفصول المهمة في تأليف الأمة، ص 16.
23. همو، النص و الاجتهاد، ص 7.
24. همو، الي المجمع العلمي بدمشق، ص 10.
25. ر.ک: همو، المراجعات، مقدمه الدکتور حامد حفني داود، ص 12.
26. همو، الفصول المهمه في تأليف الامه، ص 23.
27. نحل، آيه 125.
28. شرف الدين، المراجعات، ص 9.
29. عنکبوت، آيه 46.
30. همو، الي المجمع العلمي بدمشق، ص 10.
31. محمد رضا الحکيمي، الحياه، ج 1، ص 96.
32. محمد محمدي ري شهري، ميزان الحکمه، ج 2، ص 153.
33. نهج البلاغه، خطبه اول، ترجمه سيد جعفر شهيدي.
34. سيد جمال الدين اسد آبادي، مقالات جماليه، ص 92.
35. جاثيه، آيه 13.
36. تحف العقول، ص 285.
37. همان، ص 44.
38. شرف الدين، النص و الاجتهاد، ص5-10.
39. زمر، آيه 9.
40. انعام، آيه 50.
41. محمد رضا حکيمي، ترجمه الحياه، ج 1، ص 308.
42. عبدالرحمن کواکبي، طبايع الاستبداد يا سرشتهاي خودکامگي، ص 17.
43. ر.ک: شرف الدين، الفصول المهمه في تأليف الامه، ص 135.
44. عبدالرحمن کواکبي، طبايع الاستبداد يا سرشتهاي خودکامگي، ص19.
45. ر.ک: محمد رضا حکيمي، شرف الدين، ص 181و ر.ک: شرف الدين، مناظرات، ص8.
46. شرف الدين، اجوبة مسائل جارالله، ص66.
47. براي نمونه .ر.ک: محمد حسن رجبي ( مصحح )، رسايل و فتاواي جهادي، نويسنده در اين کتاب 95 فتوا و رساله جهادي علماي شيعه را در برابر استعمارگران بيان کرده است.
48. ر.ک: شرف الدين، المجالس الفاخره في مآتم العترة الطاهرة، ص 7.
49. ر.ک: محمد رضا حکيمي، شرف الدين، ص 187.
50. فرانسويان در زمان تسلط شان بر لبنان « ژنرال کاترو » را به اين کشور فرستادند و « ژنرال دائيد » نماينده وي براي ديدار با شرف الدين بود.
51. محمد رضا حکيمي، همان، ص 228.
52. ( بسم الله الرحمن الرحيم * قل يا ايها الکافرون * لا اعبد ما تعبدون * و لا انتم عابدون ما اعبد * و لا انا عابد ما عبدتم * و لا انتم عابدون ما اعبد * لکم دينکم ولي دين ).
53. ر.ک: غلامرضا جلالي، « جايگاه سيد شرف الدين در تقريب مذاهب اسلامي »، حوزه، ش 124، اسفند 1383، ص 97.
54. السيد عبدالحسين شرف الدين، مخطوط المسائل والرسائل، به نقل از: هادي فضل الله، رائد الفکر الاصلاحي السيد شرف الدين، ص169.
55. هادي فضل الله، همان، ص 144.
56. عبدالحسين شرف الدين، المراجعات، مقدمه به قلم شيخ مرتضي آل ياسين، ص 30، به نقل از: محمد رضا حکيمي، شرف الدين، ص 257.
57. ر.ک: محمد رضا حکيمي، همان، ص 199.
58. ر.ک: شرف الدين، الفصول المهمه في تأليف الامه، مقدمه، ص 6.
59. همان، ص 9.
60. همو، المراجعات، ص 203.
1. قرآن کريم.
2. نهج البلاغه، ترجمه سيد جعفر شهيدي، دفتر نشر فرهنگ اسلامي چاپ سوم، تهران 1377.
3. آشوري، داريوش، دانشنامه سياسي، نشر مرواريد، تهران 1373.
4. اسد آبادي، سيد جمال الدين، مقالات جماليه، (مقاله چرا اسلام ضعيف شد)، گردآوري ميرزا لطف الله خان اسد آبادي، نشر مؤسسه خاور، تهران [بي تا].
5. جلالي، غلامرضا، جايگاه سيد شرف الدين در تقريب مذاهب اسلامي، حوزه، شماره 124، اسفند 1383.
6. حائري، عبدالهادي، ايران و جهان اسلام، ج 1، انتشارات آستان قدس رضوي، مشهد 1368.
7. ـ ، تشيع و مشروطيت در ايران، امير کبير، چاپ دوم، تهران 1362.
8. حکيمي، محمد رضا، شرف الدين، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چاپ اول، تهران 1362.
9. ـ ...، ترجمه الحياه، ج 1، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چاپ سوم، تهران 1377.
10. رجبي، محمد حسن ( مصحح )، رسايل و فتاواي جهادي، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ، چاپ اول، تهران 1378.
11. رفيع پور، فرامرز، توسعه و تضاد، دانشگاه شهيد بهشتي، چاپ اول، تهران 1376.
12. شرف الدين الموسوي، السيد عبدالحسين، اجوبة مسائل جارالله، اعداد مرکز الابحاث العقائديه، بيروت [بي تا].
13. ـ ، الي المجمع العلمي بدمشق، مرکز الابحاث العقائدية، [بي جا، بي تا].
14. ـ ، الفصول المهمة في تأليف الامه، قسم الاعلام الخارجي المؤسسه البعثة، الطبعه الاولي، طهران 1375.
15. ـ ، المراجعات، اعداد مرکز الابحاث العقائديه، مقدمه الدکتور حامد حفني داود، [بي جا، بي تا].
16. ـ ، المجالس الفاخره في ماتم العتره الطاهره، مراجعه و تحقيق محمود البدري، [بي نا]، بيروت،[بي تا].
17. ـ ، النص و الاجتهاد، تحقيق و تعليق ابو مجتبي، الطبعه الاولي، قم 1404هـ
18. ـ ، مناظرات، انتشارات سايه، تهران 1380.
19. علي بابايي، غلام رضا، فرهنگ سياسي، نشر آشيان، چاپ اول، [بي جا] 1382.
20. عنايت، حميد، سيري در انديشه سياسي عرب از حمله ناپلئون به مصر تا جنگ جهاني دوم، امير کبير، تهران 1368.
21. فضل الله، هادي، رائد الفکر الاصلاحي السيد عبدالحسين شرف الدين، مؤسسه الطباعه و النشر عزالدين، [بي نا]، بيروت،[بي تا].
22. قادري، حاتم، انديشه هاي سياسي در اسلام و ايران، انتشارات سمت، تهران 1378.
23. کليني، محمد بن يعقوب، الکافي، ج 2، دارالکتب الاسلاميه، تهران 1365.
24. کواکبي، عبدالرحمن، طبايع الاستبداد، ترجمه عبدالحسين قاجار، به کوشش محمد جواد صاحبي، دفتر تبليغات اسلامي، چاپ اول، قم 1363.
25. مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ج 75، المکتبه الاسلاميه، تهران 1392ق.
26. محمدي ري شهري، محمد، ميزان الحکمه، ج 2، دارالحديث، چاپ دوم، تهران 1377.
27. مطهري، مرتضي، حکمت ها و اندرزها، نشر صدرا، قم [بي تا].
28. ـ ، نهضتهاي اسلامي در صد ساله اخير، نشر صدرا، چاپ سوم، قم 1365.
29. مک لين، ايان، فرهنگ علوم سياسي آکسفورد، ترجمه حميد احمدي، چاپ اول، ميزان، تهران 1381.
30. موثقي، احمد، استراتژي وحدت در انديشه سياسي اسلام، ج 1، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، چاپ اول، قم 1370.
31. موسوي بجنوردي، کاظم ( زير نظر )، دائرة المعارف بزرگ اسلامي، مرکز نشر دايرة المعارف، تهران [بي تا].
32. همايون مصباح، سيد حسين، « سيد شرف الدين و ساز و کارهاي تقريب در جهان امروز »، حوزه، اسفند 1383، شماره 124.
منبع مقاله :
پزشکي؛ محمد، (1387)، انديشه سياسي شرف الدين، قم: مؤسسه بوستان کتاب ( مرکز چاپ و نشر دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم )، چاپ اول
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}